ســــــــــــــکـــــــــــوت

 




نميــــــدانمـــ


تعبيـــــر نگاهتـــــــ


خداحافظـــــ يستـــ ــ ـ


يا انتــــــظار ؟!
.......................................................................................................

هيچ وقت

هيچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشيدم

شبيه نيمه سيبی

که به خاطر لرزش دستانم

در زير آواری از رنگ ها

ناپديد ماند

پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, | 10:43 | سمیه |

 




آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند



همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
.............................................................................................
گـاه گاهـی دل من می گیرد

بـیـشـتر وقـت غروب

آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست

من وضـو خواهم سـاخـت

از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی

و دلـت پر ز خوشی های دمادم باش

 

پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, | 10:34 | سمیه |

 

ولنتاین مبارک

دوست داشتن به شدتش نیست به مدتشه پس به

 مدت زنده موندنم دوستت دارم،ولنتاین(روز

عشق)مبارک عزیزم......

سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, | 19:52 | سمیه |

انگـــار

آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
.......................................................................................................

midoni tanhaei kojaiash dard darad...........ENKARASH

........................................................................................

هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،


نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی!

.....................................................................................

همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !

نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...

نـ ماندن ِ تو ...

کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ

و خبــری مـی داد از

نـ رفتن ِ تـــو ..

......................................................................................................


این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست

 

 

یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, | 9:55 | سمیه |

 

 
 
 
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
 
 

 

چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید

آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تو را کاشکی می دیدم

شانه بالا زدنت را بی قید

وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد

 

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | 11:48 | سمیه |

www.pix2pix.org

 

 

 

هرگز به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی ، به دنبال کسی باش که که نتونی بدون اون زندگی کنی.

 

 

 

 

اگه یک روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یک روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه.

 

  

میدانی چرا آدما وقتی گریه میکنن یا وقتی کسی رو میبوسن و یا میخواهند رویا ببینن ، چشماشون را میبندند؟ چون که قشنگ ترین لحظه های زندگی دیدنی نیست.

 

  

هر گاه خداوند تو را به لبه ی پرتگاه هدایت کرد به او اعتماد کن ، زیرا یا تو را از پشت میگیرد یا به تو پرواز را می آموزد.

 

 

 مشكلات مانند دست اندازهاي جاده اند

كمي از سرعتتان كم مي كنند اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهيد برد ، زياد روي دست اندازها توقف نكنيد
به حركتتان ادامه دهيد....

www.pix2pix.org

 

 

همیشه فکرکن که توی یک دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ پرت نکنی چون اول دنیای خودتو می شکنی.

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری.

زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.

به قدر کافی نادان باش تا معجزه را باور کنی

به قدر کافی ضعیف باش تا بدانی که نمی توانی

به قدر کافی عاقل باش تا بدانی همه چیز را نمی دانی.

به قدر کافی قوی باش تا هر روز با دنیا روبه رو شوی.

همیشه فکرکن که توی یک دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ پرت نکنی چون

اول دنیای خودتو می شکنی.

 

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری.

 

زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.

به قدر کافی نادان باش تا معجزه را باور کنی

به قدر کافی ضعیف باش تا بدانی که نمی توانی            .

به قدر کافی عاقل باش تا بدانی همه چیز را نمی دانی.

به قدر کافی قوی باش تا هر روز با دنیا روبه رو شوی.

باران باش، که در باریدنش علف هرز و گل سرخ از برایش یک معناست
بالاتر از همه چیز این‌است‌که با خودمان صادق باشیم....                  ویلیام شکسپیر

بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن. دکتر علی شریعتی

 شریعتی:دنیا را بد ساخته اند.... کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد.کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم ایین هرگز به هم نمی رسند .و این رنج است .زندگی یعنی این

به مسائل بزرگ فکر کنید ، اما از خوشیهای کوچک لذت ببرید .  جکسون براون   

 

www.pix2pix.org

 

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, | 19:40 | سمیه |

بند نمی آید دوست داشتنت !

                 مثل آنکه شاهرگ احساسم را بریده باشی.............

 

نفس نمیکشد هوا . قدم نمیزند زمین غزل سکوت میکند

                                                                              بدون تو یعنی همین...............

پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, | 13:3 | سمیه |

دلم هوای عجیبی دارد
هوای کسی دور
دورتر از فاصله ها
و من با پاهایی زخمی و دلی خون خورده
کوره راهها را در پی او می گردم
و کوچک و کوچک تر می شوم
و به جایی می رسم
که غرور مرده
و احساس له شده

آه...دلم هوای عجیبی دارد

هوای کسی گرم
گرم تر از خورشید
و من با رویی زردتر از یک آفتابگردان
وسعت گلبرگهای اندیشه ام را
رو به سوی او می گردانم
و هر لحظه که غروب نزدیک و نزدیکتر می شود
من تاریک و تاریکتر می شوم

دلم هوای عجیبی دارد

هوای کسی خیس
خیس تر از یگ باران
و من خاکی تر و پست تر از یک کویر
چشم به راه می نشینم
و با خیال واهی باریدن
گرمای جگرسوز خورشید را
به امید سبز شدن
تاب می آورم

آری...دلم هوای عجیبی دارد

هوایی که بوی تو را می دهد
و گاه می اندیشم که شاید دلم
هوای تورا دارد...

 

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

 

دوستت دارم

 

 

 

باز بـــــــــاران
بـــــــــی تـــرانـــــــــه

با تمـــــــــام بی کســــَــــی های شبانــــــــــه

باز مـــــی آید صـــــدای چک چک غـــــم

باز مـــــاتـــــم

بـــــاز هـــــم مــــــــــن . . .

یـــــادم آیـــــد روزهـــــای محـــــنت و غـــــم . . .

 
پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, | 12:34 | سمیه |

 


به سلامتی اونایی که

درد دل همه رو گوش میدن

اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن
 
 


به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات

به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن
 

 
به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره

به عشق زن بچش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که

یه لقمه نون حلال در بیاره

 

 

سلامتی اون پسری که تو پادگانه و موقع شام ،

داره  به دوس دخترش فکر میکنه ، ولی اون داره

شام رو با یه پسر دیگه تو رستوران میخوره!!

 

 

به سلامتی اون دختــــــری که موقع شام تنهاست و داره 

به دوست پسرش فکر میکنه ، ولی اون داره شام رو

با یه دخــــتر دیگه تو رستوران میخوره..!..

 

دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, | 10:19 | سمیه |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"دوستت دارم"
به اندازۀ تمام نبودن هایت .
تو، یادت را در پشتِ شیشۀ قابِ دلم جاگذاشته ای
تصویر یادت را هر روز با بارش چشمانم
از غبارِ اندوهِ نبودنت می شویم .

"دوستت دارم"
به اندازۀ تمام دلتنگی هایم،
باز در بیکرانگی دشتِ شب
بی تو تنها مانده ام،
دانه ریگهای بیابان را به یاد تو می چینم
تاولهای دستانم را ببین !
ریگها هم دیگر آفت زده از نیامدنت بودند
تو دیگر بار، بسان آفتاب برای دیدن خرمن ریگهایم نمی آیی!!!؟

"دوستت دارم "
به اندازۀ تمام ساقه های خشکیده در سبد آرزوی دیدارت
به اندازۀ تمام ریگهای جامانده و چشم انتظارِ دشتِ شب
که می خواهند تنها برای تو چیده شوند
" دوستت دارم "...!

Picture Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

 


خدایا!

من دلم قرصه!

كسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت، كه حتی روز روشن نیست

كسی اینجا نمیبینه، كه دنیا زیر چشماته

یه عمره یادمون رفته، زمین دار مكافاته

فراموشم شده گاهی، كه این پایین چه ها كردم

كه روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم

خدایا وقت برگشتن، یه كم با من مدارا كن

شنیدم گرمه آغوشت

اگه میشه منم جا كن..


 

 

 

وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند..

نگاهت بی آواز است!!!

حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد...

وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود...

چکاوک حتی در باران هم می میرد!!!

وقتی نگاه زیبایت بی باران است...

دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها!!!

مگر میشود غریب باران غم نگاهت را تحمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد!؟

وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند!!!

دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست...!

بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم...

می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم...

صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید...

 پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت...!!!

دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, | 10:5 | سمیه |

 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 21:39 | سمیه |

روزه ی سکوت....


با هیچ کدام از اذان هایم

روزه ی سکوتت را نشکستی...!!

پس کی افطار می کنی؟!

به هنگام غروب چشم هایم؟!

یا زمانی که خورشید عمرم

به مغرب نزدیک شد؟!!


 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 20:25 | سمیه |

مهمان نگاهت....



چمـدان امیـدم را می بندم...

یادم باشـد خنـده ها و بوسه هایم را جا نگـذارم!!

آری مسافــرم !

تا دیار آغــوش تـــــــو چنـد فرسخی بیــش نمانده...

کمی از دلتنگی دور شده ام ...

بـی تاب نباش !

که این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد.

مهمانی کـه میزبانــش نـگاه تو بــاشد

دیگـر رفتنی نیست...!

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 20:22 | سمیه |

فقط یک پنجره....

دلــم فقط یک پنجــره می خواهد...

کـه توی لعنتــی زیرش بایستی .

و مـــــــن همــان طور با قلبـی شکسته

نگــاهت کنم ...

بــــــــغض کنم...

امـــا خم بـه ابـــرو نیاورم

کـه چقـدر دلتنگی کـردم !

تـــــــــو ٬ امــا حواست نبـاشــد !

بــا او بخـنـدی

و من لعنتی بغضم را فرو بدهم...

کـــــــــــاش یـــک پنجــره بود،

کـه فقط نگــاهت کنــم...!!

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 20:13 | سمیه |

مات رخ تو کیش می شوم....

مثل همیشه مهره ی سفید تو هستی...

و مهره ی سیاه من!

قدم به قدم پیش می آیی...

و من گوشه ی صفحه گرفتار می شوم.

دستت را که به سمت رخت می بری کیش...

می بازم ...

همه چیز را...

مات رخ تو می شوم...!!

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.--.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.--.---.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 20:7 | سمیه |

 

 

باش...

آنکس که چرایی زندگی را یافت با هر چگونه ای خواهد ساخت

 


خدایا : زیباترین لحظه را نصیب کسی کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر بخشیدن زیباترین لحظه ها به دیگران قرار می دهد .


 

معبودا: مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و راضی کن تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامش مرا بهم نریزد


 

امواج زندگی را بپذیر حتی اگر گاهی تو را به عمق دریا ببرد آن ماهی آسوده که بر سطح آب می بینی مرده است


 

خدایا : اسرار قدمهایی که برایم برمی داری بر من بگشا تا درهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی به اصرار نگشایم

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 19:35 | سمیه |

 

هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ!


مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ

مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!...


 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 13:12 | سمیه |

دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد...

یک بار قسمت کردم چندین برابر شد!

 

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 13:10 | سمیه |

 

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 13:6 | سمیه |

kocholo.org

اینطور نمیشود

باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد


غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست.....


شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 12:47 | سمیه |

 

 
بگو کجا پنهان شده ای
 
که در قهوه ای سرکشیده ام هم
 
فالگیر پیدایت نمیکند . . .
 
+++
 
یک استکان چای داغ مهمان منی
،
کنار پنجره بخار گرفته وقت تنهایی ات
، 
نوش جان!
 
چای وفاداری من همیشه تازه دم است...
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, | 12:34 | سمیه |